- About
- Membership
- Publications
- Conferences
- Resources
- Awards
- Saidi-Sirjani Book Award
- AIS Book Prize
- Latifeh Yarshater Award
- Lifetime Achievement Award
- Best Dissertation Award
- Yarshater Book Award
- The Parviz Shahriari Book Award
- Princeton Book Award
- Hamid Naficy Book Award
- Neda Nobari Dissertation Award
- Conference to Journal Paper Award
- Graduate Student Research Award
- Mohammad Amini Memorial
- Initiatives
Iranian Studies Directory
» Back to Listings
Sample Publications
تفکر انتقادی چیست؟
این مطلب در تاریخ 5 بهمن ماه 1390 در شماره 1448 روزنامه شرق منشر شده است.
تفکر انتقادی نیازمند رویکرد و بینشی متفاوت از «فهم عامه» است. مفهوم «تفاوت» در فلسفه میتواند در خدمت فهم این تفکر قرار گیرد. مواجهه متفاوت با آنچه طبیعی جلوه داده میشود نفس تفکر انتقادی است. این نوع تفکر در پی «آشناییزدایی» از جهان طبیعی است. تفکر انتقادی نه در پی نقض سیستم، بلکه در پی شناسایی و بیرون کشیدن آنچه در سیستم بصورت «بالقوه» موجود است میباشد، تا از این طریق سوژه بتواند «استراتژی»های «بالقوه» موجود را برای محقق کردن «سوژهگی»اش بکار برد. در این برداشت ایجابی از تفکر انتقادی، انواع متفاوت شناخت مشروعیت پیدا میکنند. اما آنچه در ابتدا مهم مینماید مبنا قرار دادنِ اندیشهایی بخردانه است، تا از این طریق امکان گفتگویِ حداقلی مهیا شود. حال در لحظه بعد میتوان از دیگر انواع شناخت برای به منصه ظهور رساندن امکانات «بالقوه» متن، گفتمان و... بهره برد. برای مجهز شدن به ابزار انتقادی، متفکر باید همزمان در آشوب درونی و نظم بیرونی زندگی کند. آشوب درونی در پی «آشناییزدایی» از جهان طبیعی است و نظم بیرونی امکان گفتگوی بخردانه را فراهم میکند. نکته مهم اینجاست این دو یکدیگر را نقض نمیکنند، اما بر هم نیز منطبق نمیشوند؛ اینها صرفاً دو نقطه متضاد هستند و نه دو نقطه متناقض. بنابراین تفکر انتقادی حاصلجمع تضادهاست و نه تناقاضات.
تفکر انتقادی در قالب هیچ سیستم جامعی نمیگنجد. به همین دلیل است که این نوع تفکر در هر لحظه و هر مکان از این پتانیسل برخوردار میشود تا در برخورد با هر پدیدهایی بصورت ایجابی امکانات «بالقوه» آنرا به منصه ظهور برساند. برای رسیدن به این مهم باید از امکان «سنجش» به جای «نقد» یاد کرد تا این رویکرد بدرستی فهم شود ـ همانگونه که ادیب السلطان کتاب کانت را به «سنجش خرد ناب» ترجمه کرده است و نه نقد خرد ناب. متفکر انتقادی با «سنجش» عناصرِ «متفاوت» و بعضاً متضاد پدیده در رابطه با خود و همچنین در رابطه با دیگر پدیدهها، به ظهور آنچه در پدیده «بالقوه» است یاری میرساند. در این نوع مواجهه هدف دیگر مهم نیست، بلکه شیوه رسیدن به هدف از اهمیت برخوردار میشود. تفکر انتقادی این ظرفیت را دارد که گفتگوی «نابههنگام» را محقق کند. در مقابل، تفکر جزمی به این منتج میشود که برای نمونه آنچه در سیستم طبیعی جلوه داده شده و همچنین به مرور از کارکرد برخوردار گشته است اجتنابناپذیر قلمداد شود؛ در نتیجه، نظام طبقاتی فرادست – فرودست مستحکمتر از قبل به استثمار فرودست میپردازد. بنابراین متفکر انتقادی برای متحقق کردن «سوژهگی» از متن عبور کرده به حاشیه میپردازد تا از این طریق جایگاههای طبیعی بازنمایی شده را به زیر سئوال برده و مسالهدار(problematic) کند.
متفکر انتقادی در حالی که به عصر خود تعلق دارد از آن «عبور» میکند. به زعم آگامبن متفکر انتقادی انسانی معاصر است. «معاصر کسی است که نگاهش را به زمان خود میدوزد، اما نه برای مشاهده روشناییها، بلکه برای درک تمامی تاری ها و تیرگیهای آن»(آگامبن، 1389: 12). او در ادامه میگوید: «معاصر بودن نه فقط یعنی توانایی دوختن نگاه به تاری و تیرگی دوران، بلکه به معنای مشاهده نوری در بطن این تاریها و تیرگیها نیز است... معاصر بودن یعنی وقتشناس قراری بودن که لاجرم از دست میرود»(آگامبن: 18).
اندیشه انتقادی، اندیشهایی «مسالهدار»(problematic) است. متفکر انتقادی به پدیدۀ مورد بررسیاش در قالب یک مساله مینگرد. او باید از آنارشی درونی برخوردار باشد تا بتواند پدیده را «مسالهدار» بررسی کند. همانگونه که بیان شد متفکر انتقادی نیازمند بینشی است که بتواند به تضادِ نظم در عین بینظمی، همزمانی در عین ناهمزمانی، و ثبات در عین بیثباتی بپردازد. برای نمونه، فیلم جدایی نادر از سیمین به تضادِ یاد شده میپردازد و کارگردان سعی میکند تا همچون متفکری انتقادی تضادِ ثبات در عین بیثباتی در زندگی را به تصویر کشد. هر چند در این فیلم «امر تروماتیک» به کل وضعیت تعمیم داده میشود، اما کارگردان سعی میکند تا فارغ از هدف و نتیجه، به شیوه و راهِ رسیدن به هدف که خود حاصلجمع تضادهای بسیاری ـ و نه تناقاضات ـ در زندگی است بپردازد. بنابراین متفکر انتقادی باید «تاملات نابههنگام» داشته باشد تا به آنچه نفس تفکر انتقادیست برسد. آنچه مهم است نه تفسیر جهان بلکه کنش در جهان است(کنش هنری، علمی، فلسفی و ...). به عنوان نمونه، «برای دولوز، فلسفه چالش مستمری برای متفاوت اندیشدن از طریق خلق مسالههاست»(کولبروک، 1387: 24). حال شاید باید نتیجه گرفت که اندیشه انتقادی این توانایی را دارد که به شکلی ایجابی با مبنا قرار دادن تفکر بخردانه، که جامعه ما به شدت بدان نیازمند است، برای برقراری امکان گفتگو و در لحظۀ بعد با «عبور» از آن، امکانات «بالقوه» پدیده را به منصه ظهور برساند.
منابع:
آگامبن، جورجو. (1389) معاصر چیست؟. ترجمه امیر کیانپور. تهران: انتشارات گام نو
کولبروک، کلر. (1387) ژیل دولوز. ترجه رضا سیروان. تهران: نشر مرکز
Scholarly Interests
Current Position
Head Researcher,
Municipality